بررسی شرور در آئینه ی عدل و حکمت الهی(نویسنده محمدراستگو طلبه سطح1)

ساخت وبلاگ

 

موضوع :

 

بررسی شرور در آئینه ی عدل و حکمت الهی

استاد راهنما:

حجت الاسلام معصوم زاده

مدرسه جعفریه قاین

گرد آورنده : محمد راستگو

سال تحصیلی :96/95

 

 

فهرست

چکیده .....................................................................................................................................................................................4

مقدمه........................................................................................................................................................................................5

معنای لغوی واصطلاحی............................................................................................................................................................6

معنای عدل................................................................................................................................................................................6

اقسام عدل.................................................................................................................................................................................7

استدلال عقلی بر عدالت خداوند ...............................................................................................................................................7

بحث شرور..................................................................................................................................................................................8

اقسام شر ...................................................................................................................................................................................8

عقیده امامیه واشاعره در مورد شرّ...............................................................................................................................................9

ملاک تشخیص خیر وشرّ............................................................................................................................................................9

 شبهات شرور...............................................................................................................................................................................9

پاسخ به شبهات شرور.................................................................................................................................................................11

چند اصل کلی درباب حکمت......................................................................................................................................................13

عدمی بودن شرور.......................................................................................................................................................................14

نسبی بودن شرور.........................................................................................................................................................................14

فواید شرور...................................................................................................................................................................................15

نتیجه گیری.................................................................................................................................................................................18

منابع.............................................................................................................................................................................................19

 

 

چکیده

      در تحقیقی که روبروی خواننده گان محترم قرار دارد در ابتدا به بحث در مورد یکی از صفات ثبوتیه خداوند به نام «عدالت» پرداخته می شود ، و این مطلب را به تناسب این نوشتار توضیح می دهیم . باتوجه به اینکه عدالت خداوند در کتب دیگر به صورت مفصّل و همراه با دلایل محکم عقلی ونقلی ثابت شده ،باز عده ای این مطلب را قبول نکردند و اشکالاتی بر این صفت الهی تحت عنوان شرور وارد نموده اند، لذا ما هم دراین مختصر ، بعد از فراغت از بحث کوتاهی در مورد عدالت خدا ، توضیحی درباره خود شر می دهیم  و سپس به  اشکالاتی از بحث شرور را می پردازیم و بعد با توجه به عدل و حکمت الهی و اشاره ای به فواید شرور به اشکالات پاسخ خواهیم داد.

 

کلید واژه:

عدل الهی ، شر،  ،شبهات ، عدمی، نسبی ، فواید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

        از گذشته تا کنون همیشه در جوامع بشری انسان ها شاهد پدیده هایی از قبیل زلزله،طوفان ،سیل های خسارت بار وهمچنین رنج و مصیبت هایی مثل انواع بیماری ها ،بوده اند که انسان ها طبق نظر و عقیده خود آن هارا به عنوان آفات و شرور قلمداد کرده اند و بر اساس پذیرش همین عقیده آثار ونتایج بدی برآن مترتب می شود که عبارت اند از : ثنویت ، که قایل به وجود دو خداوند شده اند یکی خدای خیر ودیگری خدای شر.که خالق خیر را «یزدان» وخالق شر را« اهریمن» نامیده اند که در نهایت منکر توحید در خالقیت شده اند. یکی دیگر از نتایج آن، پیدایش عقیده مادیّت است که شرور رانشانه بی نظمی عالم دانسته وگفته اند:عالم نظمی ندارد تا نیاز به ناظم با شعوری داشته باشد لذا مبدا عالم راماده دانسته وگفته اند عالم عبارت است از«ماده وآثار ماده». همچنین بخاطر پیدایش شرور عده ای برعدالت خدا خرده گرفته ووجود این امور رادلیل بر نقض عدالت خدا میدانند. حال برخود لازم دانستم که در همین باب به تحقیق در مساله شرور با توجه به عدل و حکمت الهی بپردازم تا با ارائه پاسخ به شبهات این بحث ،وظیفه خود را با تلاش  ناچیزی ، نسبت به تلاش سایر متکلمین و حکمای اسلامی انجام داده باشم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معنای لغوی و اصطلاحی شر

   شرّ در لغت: به معنای «بدی و خرابی »است.[1]  و هر چیزی که انسان از آن گریزان است.[2]

شرّ در اصطلاح : بو علی سینا شرّ را چنین تعریف کرده است: شرّ امر عدمی است که ذاتی ندارد و بلکه عدم جوهر یا عدم کمالی برای جوهر است.[3]

معنای عدل

    برای عدل معانی مختلفی ارائه شده که از مهم ترین این معانی میتوان به موارد  ذیل اشاره کرد :

1.رعایت تساوی و اجتناب از تبعیض :گاهی مقصود از عدل این است که انسان میان افراد تفاوتی قائل نشود و همه را به یک دیده نگاه کند و از هر گونه تبعیض خوداری کند. البته باید توجه داشت که رعایت تساوی زمانی مصداق عدالت خواهد بود که تفاوتی در شایستگی ها و استحقاق ها نباشد ،اما اگر با مجموعه ای مواجه شویم که شایستگی ا در ان متفاوت است دیگر رعایت تساوی عین عدالت نخواهد بود و بلکه باعث تضییع حق افراد شایسته تر خواهد شد .

2. رعایت حقوق افراد در این معنا منظور از عدل این است که حقوق افرا د رعایت شود و به عبارتی حق به حقدار رسیدن و کسی را مطابق حق او عطا کردن (اعطاء کل ذی حقٍ حقه)است.[4]

3. قرار گرفتن هر شیء در جایگاه شایسته خود : گاهی عدل در معنای جامع تری به کار برده میشود به معنای «وضع کل شیء موضعه»که کلام امیر المومنین در نهج البلاغه که می فرمایند:«العدلُ یضع الامور مواضعها »[5](عدل قرار دادن امور است در جایگاه خود )به همین معنا اشاره دارد[6]همچنین اهل لغت نیز به این معنا تصریح کرده اند و مولوی نیز این معنا را این گونه به نظم در آورده است:

عدل چه بود ؟وضع اندر موضعش                                   ظلم چه بود ؟وضع در نا موضعش

 عدل چه بود ؟  آب ده اشجار را                                     ظلم چه بود ؟ آب دادن خار را 

اقسام عدل

   عدل در یک تقسیم کلی به«سه» قسم تقسیم میشود :

1.عدل تکوینی : یعنی خداوند متعال هر کدام از مخلوقات خود را به اندازه ظرفیتی که دارند به آن ها از کمالا ت و نعمت ها افاضه میکند و هیچ ظرفیت و استعدادی را در این حوزه مهمل نمیگذارد.1

2.عدل تشریعی :اینکه خداوند در مقام جعل تکلیف و قوانین هم عدالت را رعایت کرده و انسان ها را به اندازه توانایی  و استطاعتی که دارند مکلف می سازد .و از طرفی هم آنچه که سعادت و کمال انسان در گرو آن است را بیان کرده است و این مطلب نیز عین عدالت خداوند است که آ یه شریفه «لا نکلف الله نفساًالا وُسعَها »2( هیچ کس را به اندازه  توانش تکلیف نمیکنیم )به آن اشاره دارد .3

3. عدل جذایی : خداوند در مقام پاداش و کیفر بندگان خود ،جذای هر انسانی را متناسب با اعمال او قرار داده است که بر اساس همین مطلب خداوند در مقابل اعمال نیک بندگان خود به آنان پاداش و در مقابل اعمال ناشایست و زشت به آنان کیفر می دهد . 4

استدلال عقلی به عدالت خداوند :

برای اثبات عدالت خداوند براهین متعددی اعم از عقلی و نقلی در کتب کلامی ذکر شده است اما در اینجا به خاطر رعایت اختصار و واضح بودن مطلب یکی از این دلایل را ذکر میکنیم . دریک بررسی کوتاه می فهمیم که سر چشمه ظلم یکی از دلایل زیر خواهد بود .

1.جهل:گاهی اوقات شخص ظالم واقعا نمی داند که دارد ظلم میکند و حقوق دیگران را پایمال می کند .

2.نیاز :گاهی احساس نیاز کردن به آنچه در دست دیگران است انسان را وسوسه میکند تا این عمل قبیح را مرتکب شویم .

3. عجز و ناتوانی :  گاه انسان دوست ندارد در ادای حق دیگران کوتاهی کند اما به خاطر عدم قدرت و توانایی ناخواسته مر تکب ظلم میشود .

4.خود خواهی و حس انتقام جویی : گاهی خود خواهی سبب تجاوز به حقوق دیگران میشود و یا حس انتقام جویی او را وادار به ظلم و ستم میکند . اما با توجه به این که وجود خداند متعال از این صفات زشت و کمبود ها مبری است ،زیرا خداند به همه چیز عالم ، از همه بی نیاز ، بر همه چیز قادر و نسبت به همگان مهربان است ، معنا ندارد که مرتکب ظلم شود . 1

بحث  شرور

    با توجه به اینکه خداوند عادل است وبه هیچ کس کمترین ظلمی راروا نمیدارد،سوالاتی مطرح می شود که:پس چه کسی خالق این همه مشقت ها ومشکلات ورنج ها است؟چرا خداوند زمینه گناه وظلم وستم را فراهم کرده است؟چرا خدا بین افراد قایل به تبعیض شده وعده ای را زشت وعده ای دیگر را زیبا خلق کرده است؟آیا عدالت خدا اقتضا نمی کند که جهان هستی سراسرخیروخوشی باشد واین همه ناکامی ها جایی در این جهان نداشته باشد؟وآیا این شرور ظلم محسوب نمیشود؟ از این رو فلاسفه شر را به اقسام ذیل تقسیم کرده اند:     

                                            

اقسام شر :

1.شر طبیعی :این شر به نقص ها اطلاق می شود ؛مثل ضعف ،بیماری،نقص در خلقت ،دردها وآنجه از این قبیل است.                                                                          

2.شر اخلاقی :این شر به افعال نا پسند ومنشاءآنها وبر هر چیزی که اراده صالح می توانددر مقابل آن مقاومت کند،اطلاق می شود. پس شر اخلاقی به معنای رذیلت وگناه است.                                 

3.شر فلسفی:که عبارت است ازنقصان هر جیزی از حدکمال و یا عبارت است از چیری که مانع شی ازسیدن به کمال مستحق خود گردد این شر یا ذاتی است یاعرضی. و شرمطلق همان عدم مطلق است.

 

عقیده ی امامیه واشاعره درمورد شرّ

      اشاعره: از نظر اشاعره حُسن و قبح اشیاء ذاتی نیست؛ بلکه اعتباری و قردادی است این ها بر این باوراند که تنها خداست که می تواند چیزی را خیر یا شرّ قرار دهد و عقل حق داوری در باره ی خوب  وبد را ندارد.

از این رو،اگر خداوند کاری  انجام دهد که به تشخیص عقل صد درصد قبیح و خلاف عدل است،چون خدا آن را انجام داده باید معتقد شد که آن کار، زیبا و عین عدالت است.

امامیه و معتزله:از نظر این گروه حُسن و قسبح اشیاء ذاتی وافعال خداوند بر اساس مصالح و مفاسد واقعی اند و عقل می تواند مصالح و مفاسد ،حُسن و قُبح اشیاء را درک کند ،امّا نه در همه ی موارد ؛ چرا که عقل به اسرار هستی احاطه ندارد: "وَما اوتیتُم مِن العلمِ الّا قلیلاً "1 به شما از دانش جز اندکی داده نشده است.2

 

ملاک تشخیص خیر وشر

      ملاک تشخیص خیر وشر چیست؟ آیا ملاک تشخیص خیر وشر همان درک سطحی عقل است یا درکی است که عقل ، پس ازتامل واحاطه یافتن بر تمام ابعاد موضوع،پیدا می کند؟                                  

بی شک عقل زمانی که تمام ابعاد یک موضوع روشن نباشد، نمی تواند درباره سودمند بودن یا زیان بار بودن آن حکم کند. داوری عقل درباره موضوعی که تمام ابعادش روشن نیست ،از نظر علمی فاقد اعتبار است؛زیرا چه بسا چیزهایی هستندکه در نظر ابتدایی ،سومند جلوه می کنند ولی با تامل معلوم می شود که در واقع برای انسان زیان بار است وچه بسا چیزهایی که در دید ابتدایی زیانبار جلوه می کنند ولی باتامل در آثار آنها،سودمند بودن آنها روشن می گردد.که این خود مصداق آیه قرآن است که می فرماید"عسی ان تکرهوا شیئاً وهو خیرٌ لکم وعسی ان تحبّوا شیئاً وهو شرّ لکم"چه بسا چیزی راخوب می دانید درحالی که او برای شما مایه خیر است وچه بسا چیزی را دوست میدارید در حالی که مایه شروبدی شماست.3

 

شبهات شرور

     اشکال هایی که در بحث شرور وارد شده را می توان در تقسیمی کلی به دو بخش تقسیم نمود :

 

شبهات بخش اول

1)اشکالاتی که مربوط به اصل شرور می شود : در این قسم اشکالات فراوانی پیرامون خود شرور به وجود آمده که ما به خاطر رعایت اختصار سه مورد را مطرح می کنیم و در آینده به انها جواب خواهیم داد .

اشکال اول : چرا خداوند عالم طبیعت را به گونه ای نیافرید که شر قلیل در ان راه نداشته و خیر محض باشد .1

 اشکال دوم : اینکه شرور اعم از ( طبیعی ، فلسفی ، اخلاقی )  با احسن بودن نظام طبیعت منافات دارد، مقتضی نظام احسن این است که جهان از شرور مبرا باشد . 2

اشکال سوم : اگر شر ماهیت عدمی دارد، چگونه منشأ رنج و ناراحتی انسان می گردد با اینکه عدم نمی تواند منشأ اثر باشد .3

 

شبهات بخش دوم

 

2) اشکالاتی که بر عدل وارد می شود و به عنوان اشکال های خاص در سه مبحث قابل طرح می باشد:

اشکال اول : وجود تبعیض ها : چرا در جهان تبعیض وجود دارد ؟ چرا در جهان یکی زشت و دیگری زیباست؟ چرا یکی سالم و دیگری مریض و بیمار ، یکی انسان و دیگری حیوان است ؟ چرا همه در خلقت خود یکسان و مساوی نیستند ؟

 اشکال دوم : فنا ها و نیستی ها : چرا موجودات بعد از موجود شدن ، از بین می روند و اصلا چرا برای انسان و بقیه حیوانات مرگ تعیین شده است ؟ چرا باید انسان بعد از اینکه وارد دنیا شده واز لذایذ آن بهره مند شده ، از این دنیا و لذایذ آن جدا شده و به دیار نیستی برود ؟ و آیا این بهتر نبود که از اول چیزی را ایجاد نکند چون در هر حال  عدم وجود از وجود ناقص بهتر است .

اشکال سوم : وجود نقص ها ، افات ، بلایا و مصائب : این همه نقص هایی که در جهان از قبیل جهل ، عجز ، ضعف و فقر دیده می شود برای چیست ؟ این همه بیماری ها ، طوفان ها ، زلزله ها ، مصیبت ها برای چیست و چرا آفات و بلایا در نیمه راه، یک موجودرا به دیار نیستی می برد ویا در مدت هستی ،هستی اورا مقرون به  ناراحتی و رنج می کند؟

 

 آیا این گونه موارد بر خلاف عدل نیست؟1

پاسخ به شبهات شرور

       حال که با  پاره ای از اشکالات بحث شرور را مطرح کردیم به دنبال جواب از این اشکالات هستیم،واما:

جواب شبهات بخش اول

  پاسخ اشکال اول:اینکه در عالم طبیعت شر قلیل راه نداشته باشد ،عقلا محال است چون مفاد آن اینست که موجود مادی در عین اینکه مادی است مجرد از ماده باشد وبالعکس، زیرا موجود مکانی ،از نظر تحقق یافتن کمالات وجودی که برای آن ممکن  است از دو قسم بیرون نیست،یکی اینکه کمالات مزبور برای او بالفعل حاصل باشد ،این همان موجود مجرد تام است. و دیگری اینکه کمالات آن بالفعل حاصل نباشد ،این قسم موجودی مادی و غیر تام است .بنابراین،امر این دو قسم از موجود ممکن ، دایر مدار ایجاد وعدم ایجاد است ،اما فرض اینکه قسم دوم موجود گردد ولی تدریجی الوجود نبوده وبالفعل واجد کمالات خود باشد مانند فرض اینکه قسم دوم تدریجی الوجود بوده وبالفعل واجد کمالات خود نباشد ،مستلزم جمع بین متناقضین و محال است.

از طرفی چون ایجاد نکردن قسم دوم که مصداق خیر کثیر است ،مستلزم شر کثیر می باشد وترجیح شر کثیر بر خبر کثیر از فاعل حکیم روا نیست، پس ایجاد عالم طبیعت که ملازم با شر قلیل است مقتضی و جود عدل و حکمت الهی است.2

پاسخ اشکال دوم:

       

   فلاسفه در جواب از این اشکال اول بیان می کنند کی شیء به حسب احتمال عقل پنج قسم است زیرا که: یا خیر محض است یا شر محض یا غالب الخیر یا غالب الشر و یا متساوی الخیرو الشر. 3بعد با استناد به حکمت الهی نتیجه گرفتند که فقط دو قسم از این اقسام می تواند تحقق داشته باشد، یکی خیر محض و دیگری خیر کثیر .اما تحقق فروض دیگر که عبارت اند از شرمحض ، غالب الشر، متساوی الخیر والشر، محال است .اما شر محض محال است چون عدم محض و بطلان صِرف است و فرض وجود درباره آن ، فرض دو امر متناقض است اما آنچه شریت و خیریت آن مساوی است یا شریت آن بر خیریش غالب است، با عنایت الهی که مقتضی نظام احسن است منافات دارد این بر خلاف موجودی است که جهت خیرش بر جهت شرش غالب است، زیرا موجود نکردن خیر کثیر به خاطر شر قلیل،

 

خود مصداق شر کثیر است و با عنایت و حکمت الهی منافات دارد. 1

پاسخ اشکال سوم:  پاسخ این است که شر عدم ملکه است نه عدم محض، یعنی عدم صفتی است از چیزی که قابلیت و شایستگی داشتن آن را دارد، بدین جهت انسان از نداشتن دانایی و بینایی رنج می برد، ولی از نداشتن شاخ رنج نمی برد.2

جواب شبهات بخش دوم 

      پاسخ اشکال اول : انچه در خلقت وجود دارد « تفاوت » است نه « تبعیض» . تبعیض آنست که در شرایط مساوی و استحقاق های همسان ، بین اشیاء فرق گذاشته شود ، ولی تفاوت آن است که درشرایط نامساوی فرق گذاشته شود. به عبارتی دیگر تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت مربوط به گیرنده است .از ناحیه پروردگار ، فیض یکسان است ولی هر ظرفی به قدر خود از آن برمی دارد و تفاوت در آفرینش اشیاء لازمه نظام احسن و علت و معلولی است ، و اگر همه موجودات یکسان و همسان آفریده می شدند که ما آن را خوب می دانیم ، باز ناقص بود ؛ مثلا اگر همه حیوانات به صورت انسان بودند و یا همه نباتات گل بودند آنگاه نیاز های بشر در عالم مرتفع نمی شد ؛ زیرا هر موجودی به خاطر اثری که بر آن مترتب است و مصلحتی که دارد آفریده شده ، هیچ گاه موجودی نمی تواند جای موجود دیگر را بگیرد حاصل آن که : از ناحیه پروردگار در آفرینش عالم ، تبعیضی صورت نگرفته است تا مورد اعتراض واقع گردد . البته تفاوت هست و تفاوت لازمه نظام احسن است بنابراین ، عالمی برتر از این (با فرض مادی بودن عالم ) امکان ندارد.3

پاسخ اشکال دوم : اساس این اشکال از اینجا به وجود می آید که مرگ را نیستی  مطلق دانسته اند در حالی که مرگ چنین اثری را ندارد و صرفا انتقال از یک جهان به جهان دیگر است.. پدیده مرگ نیستی است ولی نه نیستی مطلق بلکه نیستی نسبی . یعنی نیستی در یک نشئه و هستی در نشئه دیگر . انسان مرگ مطلق ندارد مرگ از دست دادن یک حالت و به دست آوردن یک حالت دیگر است و مانند هر تحول دیگر فناء نسبی است . لذا اگر پدیده مرگ را به عنوان انتقال از یک جهان به جهان دیگر بپذیریم دیگر مرگ به عنوان اشکال بر عدل الهی باقی نخواهد ماند.4

 

پاسخ اشکال سوم :در پاسخ به این اشکال باید به  مقدمات ذیل توجه نموده تا به پاسخ آن برسیم  :

 

 

چند اصل کلی:        

با توجه به حکمت الهی ،وجود بلایاو مصیبت ها ودرد ها در دنیا خالی از غایات معقول نیست واین امور درجهت مصالح حقیقی فردی یانوعی انسان ها قرار دارد ؛از این رو نباید وجود آنها را لغو و بیهوده یا مخالف  با اغراض عمومی آفرینش دانست. به همین جهت دراین جا چند اصل کلی را برای درک مطلب ذکر می کنیم.

1.محدودیت علم انسان : معلومات انسان در مقایسه با مجهولات اومانند قطره در کنار اقیانوس است نه تنها علم او در مورد جهان بیرون محدود است بلکه در وجود خود انسان هم اسراری وجود دارد که هنوز به آنها علم نداردبه خاطر همین اهل علم ودانش بعد از سالها تحقیق ومطالعه اعتراف می کنند که هیچ نمی دانند! قران نیز می فرماید :" وما اوتیتُم من العلمِ الا قلیلاً "1واز دانش جزاندکی به شما داده نشده است.پس با توجه به محدودیت علم انسان ،نمیتوان ادعا کرد که ما به همه اسرار و رموز پدیده هایی که آنها را شر می نامیم ،آگاهی داریم. بلکه چه بسا مصالح ومنافع فراوانی در این امور نهفته است که ما از آن بی خبریم.بدین ترتیب خردمندی وعقل انسان اقتضا می کند که در مورد حکم به شر بودن این امور با تامل بیشتری قضاوت کنیم.

2.غایت نهایی خلقت انسان :هدف از خلقت انسان این نیست که در دنیا مشغول به تن آسایی وبهره مندی هر چه بیشتر از نعمت های مادی باشد ؛بلکه هدف اصلی  او رسیدن به سعادت و رستگاری حقیقی است که در سایه عبادت خداوند فراهم می شود.براین اساس ، به صرف اینکه امری با آسایش ورفاه مادی شخصی معارض باشد نباید آن رابا غایت آفرینش انسان ناسازگار دانست؛زیرا چه بسا سعادت و رستگاری شخص درگرو تحمل سختی ها و ناهمواری ها باشد .

3.تقدم مصالح عمومی بر مصالح فردی :از این جهت که عالم ماده ،عالم تزاحم است ،گاهی می شود که مصالح فردی بامنافع جمعی ونوعی معارض می شود؛به گونه ای که چاره ای جز ترجیح یکی بر دیگری نیست.در این موارد عقل سلیم حکم میکند که مصالح عمومی را بر مصالح فردی مقدم گردد به همین خاطر تجویز وجود پدیده هایی که بامصلحت فرد ناسازگار هست لیکن مصالح جمعی گروهی از انسان هارا تأمین میکند،نباید کاری غیر حکیمانه قلمداد شود.

4.نقش انسان در ایجاد پد یده های شر: أعمال انسانها نیز در ظهور برخی پدیده های شر مؤثر است.از انجا که آدمی موجودی مختار است،گاهی برای خود ودیگران شر افرین می شود؛أما به دلیل عدم آگاهی از رابطه عمل خویش باآثارش،نتایج نامطلوب آنرا بهانه ای برای اعتراض برحکمت الهی(وعدالت ورحمت او)قرار میدهد.2

 

 

     قرآن درباره تأثیر أعمال انسان در ظهور حوادث ناگوار می فرماید: "ظهرالفساد فی البرّ والبحرِبماکسبت ایدی الناسِِ"1به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده (وبر أثر أعمال ناشایست آنها) فسادها ظاهر شد.

عدمی بودن شرور:

        در یک بررسی و تحلیل عقلی ثابت می شود که«شر»از نیستی بر می خیزد نه از هستی.یعنی آنچه بد است یا خود،عدم است؛مانند کوری،فقر،ناتوانی،و زشتیها.ویا منشأ فقدان ها و عدم ها قرار می گیرد مانند موذی ها ،آفت ها، ظلم ها، سرقت ها واخلاق فاسد مثل بخل وکبراز همین قبیل است.2

افلاطون می گوید :شر اصلاًَ وجود خارجی ندارد بلکه عدم است .بدین معنا که آن شرور قلیله ای که در خارج واقع می شوندنیاز به علت موجود ندارند زیرا به عموم بر میگردند،همان طور که وجود بازگشت به وجوداست. محصل کلام این است که :علت الوجود ،وجود است و علت العدم ،عدم است یعنی علت اشیاء موجوده حتما باید موجود باشد ولی در علت اشیاء معدومه کافی است که علت وجود آن ها تحقق پیدا نکرده باشد ؛پس علت العدم عبارت است از عدم علت وجود .باید دانست که شروری که در خارج پیدا میشوند مانند سایر امور عدمیه نیستند که سلب ایجاب باشند بلکه عدم ملکه اند یعنی عدم در موردی که قابلیت و استعداد وجود چیزی را دارند و آن چیز با وجود نیامده باشد مثل نابینایی که امری است عدمی ،ولی عدم دیدن در جایی که قابلیت دیدن و چشم دار بودن بوده است.3

نسبی بودن شرور :

صفاتی که اشیاء به  آن موصوف می گردند بر دو قسم هستند :

1.حقیقی :وقتی که صفت برای چیزی در هر حال و با قطع نظر از هر چیز دیگر ثابت باشد آن را صفت حقیقی گویند ،به عبارت دیگر صفت حقیقی آن است که برای امکان اتصاف یک  ذات به آن صفت ، فرض خود آن ذات و آن صفت کافی است.مثل حیات که صفت حقیقی است .موجود بدون مقایسه با چیز دیگر یا زنده و جان دار است  یا بی جان .

2.نسبی : هر گاه صدق یک صفت بر چیزی منوط به در نظر گرفتن امر ثالث و مقایسه این با آن باشد ،در این صورت صفت را نسبی می نامیم و به عبارت دیگر ؛صفت نسبی آن است که فرض موصوف و فرض صفت بدون امر سوم که طرف نسبت و مقایسه قرار گیرد، ممکن نیست مثل کوچکی و بزرگی که  صفت نسبی اند چون در مقایسه با شی دیگر میگوییم مثلا فلان شی کوچک است. 4

حال باید توجه کرد که مقصود از نسبی بودن شریت موجوداتی که شرور ذاتی یعنی اعدام از آن ها ناشی می شود ،نسبی بودن در مقابل حقیقی بودن است نه نسبی بودن در مقابل مطلق که بسیاری از خیرات هم به این معنا نسبی میباشند.حال باید برسی کرد که بدی ها آیا یک صفت نسبی اند یا یک صفت حقیقی ؟

در جواب از این سوال باید گفت بد ها دو نوع اند بدی هایی که خود امور عدمی اند و بدی هایی که وجودی اند اما از آن جهت که منشأ یک سلسه امور عدمی میشوند ،بد هستند . شروری که خود عدمی اند مثل :عجز و فقر و جهل ،صفاتی حقیقی (غیر نسبی) ولی عدمی هستند ، اما شروری که وجودی اند و از آن جهت که منشأ امور عدمی هستند ،بد هستند مثل :سیل و زلزله و بیماری و...  بدون شک بدی این ها نسبی است و باید دقت کرد که بدی شرور نسبی نسبت به اشیاء معین است ولی نسبت به خودش بد نیست مثل زهر مار که نسبت به انسان بد است مولی نسبت به خودش که یک وسیله دفاعی است هیچ گونه بدی ندارد .1

فواید شرور

1. شکوفا شدن استعداد ها : نظام طبیعی خلقت بدین گونه است کهبسیاری از استعداد های مادی و معنوی انسان در سایه مواجهه با مشکلات و بلایا شکوفا میشود و به عبارتی یکی از عوامل موثر در زمینه رشد و ترقی شخص همین مبارزه کردن و رویارویی با مشکلات است همان طور که عظلات بدن یک ورزش کار از راه تمرین های سخت و طاقت فرسا ورزیده میشود ،پاره ای از قابلیت های روحی و معنوی انسان نیز در برخورد با بلایا و مصائب به فعلیت می رسد. 2

 2.زشتیها  نمایانگر زیبایی ها هستند :فلسفه دیگر بدیها وشرور اینست که سبب جلوه دادن به زیبایی ها می شود اگر بین زیبایی ها وزشتی ها مقابله ای نمی بود دیگر نه زیبا،زیبا بود ونه زشت،زشت؛یعنی اگر در جهان زشتی نبود زیبایی هم نبود وهمچنین علت تحرک وجذب به سمت زیبایی هاست اینست که زشتیها را می بینند واز آنها گریزان می شوند. معنی اینکه زشتی مثلا فلان فایده را دارد این نیست که فلان سخص که می توانست زیبا باشد مخصوصا زشت آفریده شد تا ارزش زیبایی شخص دیگر ثابت شود تا گفته شود چراکار بر عکس نشد؟بلکه معنی اش اینست که هر موجودی در عین اینکه  به اندازه وظرفیت خود حداکثر کمالاتی که برایش ممکن بوده رادریافت کرده است،آثار نیکی هم از قبیل ارزش یافتن زیبایی ها وپیدایش جذبه وتحرک براین اختلاف ها مترتب شده است. 3

3. هشدار وبیدارگری: یکی دیگر از فواید حوادث تلخ در حیات معنوی انسان اینست که باعث بیدارگری وتنبه انسان می شود چرا که دلبستگی به مظاهر حیات مادی باعث غفلت از لرزش های معنوی میگردد و هر چه این دلبستگی زیاد شود ،غفلت ودوری ازمعنویت هم بیشترمی شود لذا خداوند برای دفع این غفلت وبیدار کردن انسان ها از وسایل گوناگونی استفاده نموده است که یکی ازمهمترین آنهاحوادث تلخ وناملایمات است،قرآن کریم در این باره چنین  می فرماید :«وما ارسلنا فی قریة من نبیّ إلّا أخذنا أهلها باالبأساء والضرّاءلعلهم یضّرّعون»1 در هیچ آبادی ای پیامبری را نفرستادیم جز آن که مردم آن جا را به شداید و ناملایمات گرفتار کردیم ، باشد که به درگاه الهی تضرع کنند.2

4.آزمون الهی:یکی از سنت های عمومی خداوند سنت «آزمون وابتلا»است که خداوند براساس غایت خلقت انسان و ویژگی های وجودی او، او را در صحنه های گوناگونی موردآزمایش قرارمی دهد ؛ البته باید دقت کرد که آزمون الهی برخلاف آزمون های بشری که هدف آن کشف حقیقت مجهول است ، می باشد وهدف در آن اینست که استعدادهای نهفته پرورش یابند ومکوّنات درونی او ظاهر گردد ، وانسان در کوران آزمایش های الهی مانند سنگ معدنی است که درکوره های آتشین نهاده  می شود تا نا خالصی های اوظاهر گرددو جوهره گرانبهای اوپیراسته ازشوائب وکدورات،آشکار گردد .خداوند هم انسان را گاهی با رفاه وآسایش و گاهی نیز با مصائب و مشکلات آزمیش می کند 3چنان که قرآن هم به این موضوع اشاره می کند :«ونبلوَکم باالشرّوالخیرفتنةً و الینا ترجعون» وشما را از راه آزمایش به بد ونیک خواهیم آزمود وبسوی ما باز گردانیده می شوید4

5. مصائب مادر خوشبختی ها:یکی دیگر از فواید شرور اینست که زشتی ها مقدمه وجود زیبایی ها وآفریننده آنها می باشد ورسیدن به خوشبختی ونیک بختی در شکم گرفتاری ها ومصیبتها میسر می شود همانطور که قرآن می فرماید :«یولجُ الیلَ فی النهارَ ویولجُ النهارَ فی الیلِ» 5خدا شب را در شکم روز فرو می برد وروز را در شکم شب. ضرب المثل «پایان شب سیه سپید است»نیز به تلازم بین تحمل رنج ها ونیل به سعادت،اشاره می کند . هگل فیلسوف معروف آلمانی می گوید:«نزاع وشر امور منفی وناشی از خیال نیستند بلکه امور کاملاً واقعی هستند و درنظر حکمت پلّه های خیر و تکامل می باشند.تنازع قانون پیشرفت است .صفات وسجایاد در معرکه هرج ومرج واغتشاش عالم ، تکمیل وتکوین می شوند و شخص فقط ازراه رنج و مسؤلیت و اضطرار به اوج علوّ خود می رسد. رنج هم امری معقول است وعلامت حیات ومحرّک اصلاح می باشد. شهوات نیز دربین امور معقول برای خود جایی دارد ؛ هیچ امر بزرگی بدون شهوت به کمال خود نرسیده است وحتی جاه طلبی ها و خود خواهی های ناپلئون بدون اراده او به پیشرفت اقوام کمک کرده است .زندگی برای سعادت (آرامش ورضایت حاصل از آن) نیست، بلکه برای تکامل است. تاریخ جهان،صحنه سعادت وخوشبختی نیست ،دوره های خوشبختی صفات بی روح آن را تشکیل می دهد؛زیرا این دوره ها ادوار تئافق بوده اند و چنین رضایت و خرسندی گرانبار، سزاوار یک مرد نیست. تاریخ در ادواری درست شده است که تناقصات عالم واقع بوسیله پیشرفت وتکامل حل شده است.»1 قرآن کریم هم برای تلازم سختیها وآسایشها می فرماید:«فإنّ مع العُسر یُسراً إنّ مع العُسرِ یُسراً» پس حتما با سختی ها آسانی است، حتما با سختی آسانی است.2

بعضی از مفسرّان این آیات را اشاره به فقر مالی مسلمانان درآغاز ظهور اسلام می دانند ،گستردگی مفهوم آیات همه مشکلات را شامل می شود وبه همه نسان های مؤمن مخلص وتلاشگر نوید می دهد که در کنار سختی ها آسانی هاست، حتی تعبیر به «بعد»نمی کند بلکه تعبیر به «مع»که نشانه همراهی است می کند و می فهماند که هر مشکلی با آسانی آمیخته و هر صعوبتی با سهولت همراه است .3

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری   

از آن چه بیان شد می توان فهمید که:با توجه به حکمت وعدل الهی در می یابیم که خداوند دنبال منفعت انسان است و هدف او از آفرینش انسان رسیدن به کمال است پس هیچ وقت آنچه در رسیدن به این هدف اخلال بورزد را نخواهد افرید پس آنچه در این عالم وجود دارد وانسان آنرا شر می داند ،شر نیست واساساً چون عالم ماده عالم تزاحمات است وموجودات نیز برای رسیدن به تکامل خود یک سیر طبیعی را طی می کنند ، گاهی اوقات در این طی مسیر موجودات عالم ماده با هم تزاحم کرده وموجب اموری می شوند که انسان با درک سطحی وگذرا آن را شر می داند در حالیکه با در نظر گرفتن فواید شرور و مصالح موجود درآن این امور فی نفسه شر نیستند بلکه در وجود لغیره شر خوانده می شوند.پس در نتیجه خداوند هیچگونه شری را اراده نکرده است تا نشأت وجودی برای آن قائل شویم لذا شر عدمی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

1:قران کریم

2:تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ،انتشارت دارالکتب إسلامیه ، سی ویکم 1383

 3:فرهنگ فلسفی ، دکتر جمیل صلیبا ،منوچهر صانعی دره بیدی ، انتشارات حکمت ، اول ، 1366

4:آموزش کلام اسلامی ،محمد سعیدی مهر، کتاب طه ، ششم ، زمستان 1388

5:مفردات الفاظ قران کریم ، راغب اصفهانی ،ترجمه حسین خدا پرست ،انتشارات نوید اسلام ، دوم، بهار1389

6:پنجاه درس اصول عقایدبرای جوانان، ناصر مکارم شیرازی ،انتشارات نسل جوان ، بیست وهفتم 1391

7:عقاید استدلالی  ،علی ربّانی گلپایگانی ،انتشارات هاجر، ششم ، 1393

8:عدل الهی ، مرتضی مطهری ،انتشارات صدرا ، سی وسوم ، آذر 1383

9:درسهایی از علم کلام ،دکتر حبیب الله طاهری ،انتشارات دفتر انتشارات اسلامی ، اول 1381

10:اسرار الحکم ،حکیم ملّا هادی سبزواری ،انتشارات قدس ، اول 1383

11:الله شناسی ،حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی،انتشارات علّامه طباطبایی، هشتم 1432ه ق

12:دانشنامه عقاید اسلامی ،محمد محمدی ری شهری و رضا برنج کار و سید مجتبی غیوری و حیدر مسجدی ، ترجمه جعفر آریانی و عبد الهادی مسعودی و محمد مرادی و محمد احسانی فر،انتشارات دار الحدیث، اول1387

13: الهیات شفا ، عبدالله بن محمد بن سینا ، دفتر تبلغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ندارد ،1376

 



.فرهنگ فلسفی ص 408[1]

.مفردات راغب ص 407[2]

.الهیات شفا ص 355[3]

.آموزش کلام اسلامی ص 315[4]

.نهج البلاغه حکمت 437[5]

.درسهایی از علم کلام ص150[6]

1. آموزش کلام اسلامی ص 316

2. قران کریم سوره ممنون ایه 62

3. درسهایی از علم کلام ص 151

4آموزش کلام اسلامی ص 316

1.قرآن کریم سوره أسرا ایه 85

2.دانشنامه عقاید اسلامی ج9ص177

3.همان ج9.ص173

1.عقاید استدلالی ج1ص212

2.همان  ج1ص207

3.همان  ج1ص82

 درسهایی از علم کلام ص163.164.1

 عقاید استدلالی ج1ص212 .2

1 . عقاید استدلالی ج1ص208

1 . عدل الهی ص150

2 . سوره انشراح آیه 5و6

3 . تفسیر نمونه ج27ص127                                                                                            

حوزه علمیه جعفریه قاین...
ما را در سایت حوزه علمیه جعفریه قاین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hozehqaena بازدید : 182 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 19:56